گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

هدیه خدا

روز جداشدن اززمین..

سلام دختر عزیزم. الان داری خیلی گریه میکنی..چراااا؟؟ تو تختخوابی ....رفتم دیدیمت..مامانی داشت لباساتو عوض میکرد که راحت بخوابی...امروز برای اولین بار توی عمرت پاشدی سرپا (خودت) و میخواستی از تخت بری بالا ! مامانی شکارلحظه کرد و فیلمتم گرفته..من اداره بودم که بهم زنگ زد و گفت این خوشخبریو. منم برگشتنی به خونه یه شاخه گل رز خریدم برات.ناقابل...انشاا... که با این پاهات بری دانشگاه و مدارج بالا و به شمت خوشبختی پر بکشی عزیزم...راحت بخوابی...بوس بوس...
29 بهمن 1392

ماراتن نخوابیدن!

سلام ریحانه ای. امروز بابا تو نخوابیدن رکورد شیکوندی! آخه مامانی گفت که 8 ساعت تمام چشم روهم نذاشته بودی سحرخیزم بودی امروز  آخه ساعت 12 ظهر ازخواب بیدارشدی!! صبحم مامانی عرق بیدمشک خورده بوده، شاید بدین خاطربوده که کلی انرژی داشتی امروز. غذای چندغله غنچه هم خوردی امروز..خلاصه که امروز خیلی توپ بودی! عصری تومسیر رفتن به خونه مامان بزرگ، سبزی پاک کرده خریدیم و مامانی یه شعر خوشگل برات ساخت : سبزی فروشی رفتم ( 2بار) سبزی فروشی....سبزی فروشی سبزی خریدم (2بار) کوکویی خریدم آشی خریدم همشو بخورم (2بار) چه سبزی ایه! ( 2بار) امروز 5 تا انگشتای دستتو میاوردی بالا هی...مامانی هم هی برات صدا درمیاورد که : گ...
27 بهمن 1392

دومین بازی دخترم با خبرای خوب دیگه!

دخترم سلام..امروز یه بازی جدید اختراع کردی! اینکه چیزی رو بندازی و هرهر بخندی! من و مامانی هم اینکارو باهات میکنیم و توهم میخندی...این یعنی اینکه عاشق جاذبه زمین هستی بابایی! دیروزم رفیم خیابون امامزاده برات لباس عروس خریدیم. از شیرینی گل یاس هم بال و عصای فرشته خریدیم که انشاا... تاقبل از عید بری آتلیه برای چندتاعکس خوشگل.مامانی هم سفارش تقویم و جاکلیدی داده تا به عنوان gift نوروزی بدیم به بستگان نزدیک.راستی... امشبم چون مامانی فردا صبح باید بره آزمایش مرغ تنوری خریدیم. دوتارون با سیب زمینی و دوغ شد 21500 تومان. خوشمزست. شما هم خوردی...الان ساعت 1 بامداده و شما داری شیر ( یا به قول مامانی شور: بروزن پوشو یا همون پیشی!!) میخوری.منم زودی میخو...
24 بهمن 1392

انشا...زودی خوب شی!

سلام دخترم دوسه روزه که ناخوشی.خیزمرکزبهداشت شد!آخه بردیمت اونجاواسه قدووزنت که شلوغ بوده ازاونجاواگرفتی.پوستت یه مقدار قرمز دون دون یا به قول مامانی پرت پرت شده که هیدرکسی زین خوردی بهتری خداروشکر.دیروزم رفتیم بیداخوید برف بود.ناهار سالادفصل زین خوردیم باچیپس کچاپ چی توز!چندتاعکسم ازشماوبرفآنداختیم.امروزم فکرکردم کشیکم اشتباهی شبی رفتم اداره دوباره اومدم خونه!فردا شب شنبه کشیکم.الان دارم باموبایل مامانی وبلاگتومینویسم.شماهم پیشم روتخت خوابیدی.شبت بخیرنازدونم..راحت بخوابی عزیزکم.
19 بهمن 1392

انشا...زودی خوب شی!

سلام دخترم دوسه روزه که ناخوشی.خیزمرکزبهداشت شد!آخه بردیمت اونجاواسه قدووزنت که شلوغ بوده ازاونجاواگرفتی.پوستت یه مقدار قرمز دون دون یا به قول مامانی پرت پرت شده که هیدرکسی زین خوردی بهتری خداروشکر.دیروزم رفتیم بیداخوید برف بود.ناهار سالادفصل زین خوردیم باچیپس کچاپ چی توز!چندتاعکسم ازشماوبرفآنداختیم.امروزم فکرکردم کشیکم اشتباهی شبی رفتم اداره دوباره اومدم خونه!فردا شب شنبه کشیکم.الان دارم باموبایل مامانی وبلاگتومینویسم.شماهم پیشم روتخت خوابیدی.شبت بخیرنازدونم..راحت بخوابی عزیزکم.
19 بهمن 1392

آخ قربون دختر سرماخوردم بشم!

سلام عزیزک بابا.الهی مامان و بابا دورت بگردن..از دیروز حال خوشی نداشتی.امروز بردیمت اورژانس کودکن بیمارستان مجیبیان دکتز گفت سرماخوردی.ویروسی هم هست. برات شربت استامینوفن و دیفن هیدرامین نوشت. امروز یزد 10 سانتی هم برف بارید..حیاطمون پربرف شد. جمعه ای هم رفته بودیم پارک کوهستان. کاسکتم برده بودیم..توش خوابیده بودی و ماهم داشتیم ناهار قرمه سبزی میخوردیم! دیروزم بردیمت بهداشت..وزنت 8.450 بوده...من نرفتم تو، اخه گفتیم یه دفعه چشممون میزنن مردم! مامانی میگه وقتی خانومه داشته دور سرتو اندازه میگرفته داشتی بامتر بازی میکردی! الان ساعت 1:15 بامداد سه شنبستو شماومامانی خوابیدین...امشب یه عالمه گوشت آب پزم خوردی.مامانی گفت یه کم خوش نمک بوده واسه ا...
15 بهمن 1392

هنرهای جدید ریحانه خانوم!

سلام دخترعزیزم...چندروزه که نشد برات بنویسم.پریروز همینکه نوشتنم تموم شد شبکه قطع شد.شانس من! بگذریم.....الان نشستی توبغلم و داری مونیتورو نگاه میکنی.چندروزه که خودت میتونی بشینی روزمین بعدم که ما برات دست میزنیم به ما نگاه میکنی و دست میزنی! شعرشم اینه : نشسته گل نشسته گل جان مامان نشسته...یه کار دیگه هم  که میکنی اینه که وقتی مامانی سرشو برات تکون میده ( چپ به راست) تو هم میخندی و سرتو تکون میدی..برای عید نوروز قصد داریم که یک gift آماده کنیم که دررابطه با شماست، بعدشم به نزدیکان بدیم...مامانی میخواد لباس تور هم برات آماده کنه...خلاصه میخوایم اولین عیدنوروز با توبودنو جشن بگیریم..راستی دیروز با مامانی بردیمت حموم...نشوندیمت رو ابر ت...
10 بهمن 1392

ریحانه و اسباب بازیاش!

سلام دخترم.دیروز رفتیم مجتمع ستاره و برات یه حلقه هوش، سی دی ترانه و مکعب رنگی خریدیم. امروزم اولین نمرم اعلام شد : 16 برای مسائل جاری مدیریت. دیروز تو ستاره خیلی با دقت داشتی همه جارو نگاه میکردی.....داشتم از فروشنه یه شرت برا خودم میخریدم که تو مامانی پیش هم بودین و دم در وایساده بودین. بعد شما دستتو برام تکون دادی و گفتی : بابا بابا......یعنی که بیا!! ...راستی خیلی به مامان و بابا وابسته هستی بابایی. تا از پیشت میریم میزنی زیر گریه! ..دیروزم از فروشنده ستاره کاتالوگ مرکز پرورش خلاقیتو گرفتیم که انشاا... برای بارور کردن هوش و ذهنت کاری بکنیم....ساعت 1:15 بامداد پنجشنبست و برم پیشت که بخوابی...مامانی خیلی خستست...خیلی باید قدرشو بدونی.......
3 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد